دو راهی تکراری

هرکسی در هرکاری که انجام می دهد و در همه ابعاد زندگی مدام سر این دو راهی قرار می گیرد که با تلاش کردن و از مسیر سخت کار را به سرانجام برساند یا به دنبال راه بهتری برای انجام آن باشد.

جواب ساده ای برای این مساله وجود ندارد، لااقل من جواب ساده ای برای آن ندارم. با نوشتن این مطلب سعی می کنم کمی بیشتر به این مساله فکر کنم.

گفته ای هست که همه شنیده ایم و تقریبا ضرب المثل شده است:”سخت کار نکن، هوشمندانه کار کن”

پس مسیر سخت یا مسیر هوشمندانه؟

اگر هر دو مسیر در دسترس باشد و کارایی و سرعت آنها به یک اندازه باشد قطعا مسیر هوشمندانه.

مساله در این دو راهی معمولا این است که ما نمی دانیم مسیر آسانتری هست یا خیر. پس یکی از سوالات ما باید این باشد که با فرض اینکه راه حل آسان وجود دارد آیا ارزش دارد که ما برای جستجوی آن انرژی و وقت صرف کنیم؟

مسیر هوشمندانه چند درصد بهتر و آسانتر از مسیر سخت خواهد بود؟ 10 درصد یا 10 برابر؟

یکی از ترسناکترین تله های دوراهی این است که جذاب است. ذاتا باز نگه داشتن گزینه ها کار جذابی است اینکه انتخاب نکنیم. اینکه هیچ گزینه ای را حذف نکنیم. اینکه به همه گزینه ها در هر لحظه دسترسی داشته باشیم. انتخاب کردن یک راه گزینه ها را کم می کند و دوست داشتنی نیست. این است که وقتی خیلی از ماها، شاید بی راه نباشد که بگویم همه ما لااقل در برخی جنبه های زندگی، وقتی به دوراهی می رسیم بجای انتخاب یکی از مسیرها و قدم گذاشتن در آن سر دوراهی اتراق می کنیم. بهرحال بعد از انتخاب یک مسیر باید آن را پیمود و پیمودن سخت است و شاید حتی ممکن است بعدا متوجه شویم که اشتباه انتخاب کرده ایم پس انتخاب نمی کنیم و بخودمان می گوییم که اشکال ندارد اگر وقت صرف می کنم در عوض راهی خواهم یافت که بدون انرژی و وقت و پول و به سرعت پیشرفت می کنم و کار را، پروژه را، هدف را انجام خواهم داد.

ذات کار و پروژه هم اهمیت دارد. نمی شود تجویز کرد که برای همه کارها مسیر سخت خوب یا بد است.

با ماتریس ایزنهاور اگر کارها را تقسیم کنیم:

مهم و فوری

مهم و غیر فوری

غیر مهم و فوری

غیر مهم و غیر فوری

به نظر من هرچه از بالا به سمت پائین می آییم مسیر سخت تر انتخاب بهتری است و برای دو دسته پائین می توانم به دنبال روش های آسان گشت.

ماتریس بالا همه کارها را نمی تواند توصیف کند و در بازه زمانی 1 روز تا 1 هفته شاید 1 ماه بتوان تقسیم بندی را بر اساس آن انجام داد اما برای بازه 5 سال احتمال نمی توان پیش بینی کرد کدام بخش و کدام قسمت فوری است و کدام مهم، پس از منظر بازه زمانی هم می توان به انتخاب مسیر سخت و هوشمندانه فکر کرد.

فکر می کنم در بازه زمانی کوتاه مدت مسیر سخت بهتر جواب می دهد اما در بازه زمانی طولانی مسیر آسان یا گشتن برای مسیر آسان راهگشا تر است. احتمالا هیچکس با خودرو به سرویس بهداشتی نمی رود هرچند راه رفتن انرژی بیشتری نسبت به رانندگی مصرف می کند و سختتر است اما برای سفر به بندر عباس هم گرچه می توان سریع لباس پوشید و آماده پیاده رفتن شد اما بهترین گزینه نیست و می توان به گزینه های پیش رو فکر و بر اساس آن انتخاب کرد.

شخصیت ما و توانمندی های شخصی ما هم یکی از گزینه هاست و احتمالا هرکدام از ما سخت و آسان های متفاوتی داریم. بعنوان مثال اگر کسی خلاقیت توانمندی اوست احتمالا فکر کردن به یک راه جدید و آسان، به شرطی که تصمیم به جستجوی بی پایان نکند، انرژی زیادی از او نمی گیرد. یا شخصی که شبکه ارتباطی خوبی دارد احتمال جستجوی روش بهینه برای او آسانتر است تا قبل از شروع انتخاب بهتری داشته باشد. در مقابل کسی که سخت کوش است احتمالا شروع کار و صرف وقت و انرژی در آن مسیر انتخاب بهتری است.

پینوشت: امیدوارم هیچکس این متن را تا اینجا نخواند ولی اگر تا اینجا خواندید و حتی این سطر را هم می خوانید از شما بابت پراکندگی های ذهن بیش فعالم و حوصله نداشتن در دوباره خوانی و ساختار دادن به متن عذرخواهی می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *