این جک رو یه جایی خوندم می نویسم یادم بمونه:
روزی آرایشگری برای مشتریانش تعریف می کرد که امروز احمقترین بچه شهرو نشونتون میدم و یه پسربچه رو از بیرون صدا می کنه
یه اسکناس 50 هزار تومنی در یک دست و 10 هزار تومنی در دست دیگرش می گیره و می گه:
کدومشو میخوای؟
بچه میاد 10 هزار تومنیو برمیداره میره
آرایشگر رو به مشتریهاش می کنه میگه: دیدید هیچوقت یاد نمیگیره اون احمقترین بچه شهره
مشتری ها در حین رفتن می بینند که همان پسر در حال خوردن بستنی است و از او می پرسند چرا 10 هزار تومنو برداشتی؟
بچه بعد از اینکه یه لیس به بستنی میزنه جواب میده: از روزی که 50 هزار تومنیو بردارم داستان تموم میشه.
عالی بود!
عالی بود!
نکته جالبی داشت👌👏