اگر توانستی آرام بمانی وقتی که همه بار دنیا روی دوش تو است
و وقتی که دیگران آرامششان را از دست دادند و تو را سرزنش کردند،
وقتی که همه به تو شک داشتند، توانستی به خودت اعتماد کنی،
اما شک آنها را در نظر بگیری.
اگر توانستی صبر کنی و از صبر کردن خسته نشدی،
یا، اگر دروغ شنیدی و دروغگو ( اهل دروغ) نشدی،
یا اگر مورد تنفر بودی و متنفر نشدی،
و هنوز نخواستی خیلی خوب بنظر برسی، یا زیادی عاقلانه حرف بزنی.
اگر توانستی رویا پردازی کنی – و رویاها را ارباب خود نکردی،
اگر توانستی فکر کنی – و فکر کردن را هدفت نساختی،
اگر توانستی پیروزی و شکست را تجربه کنی
و با این هردو پدیده یکسان رفتار کردی
اگر تحمل شنیدن حقیقتی را که خودت گفته ای
و دگیران آن را به شکلی چرخانده اند تا تله ای برای احمق ها باشد، داشتی
یا اگر به تماشای چیزی نشسی که زندگیت را برایش داده ای و از بین رفته
و تلاش کردی آن را با ابزارهای فرسوده دوباره بسازی.
اگر توانستی تمام موفقیت هایت را روی هم جمع کنی
و آن را برای یک قمار دیگر ریسک کنی،
و باختی و دوباره از اول شروع کردی
و هیچوقت دم از باختن نزدی.
اگر توانستی وقتی نوبتت بود
روح و روان و رگ و ریشه ات را
وقتی چیزی جز اراده ای که می گوید” هنوز وقتش نیست” در خدمت خودت نگه داشتی
اگر توانستی با جمعیت صحبت کنی و ارزشهایت را حفظ کنی
یا با شاه قدم زدی و توانستی مردم را درک کنی
اگر دشمن و دوستان عزیزت نتوانند به تو آسیب بزنند،
اگر به همه احترام گذاشتی، اما نه بیش از حد
اگر قدر دقایق اجتناب ناپذیر را دانستی
و توانستی از هر دقیقه استفاده کنی
زمین و هرآنچه در آن است
و بیشتر
مال تو خواهد بود آنگاه مرد شده ای پسرم
If – Rudyard Kipling
پینوشت 1:
امیدوارم روزی کسی که انگلیسی زبان است و کمی فارسی می داند بیاید و شعر حافظ را به زبان انگلیسی ترجمه کند و انتقام کاری که من با شعر رودیارد کردم بگیرد.
پینوشت 2:
بعد از ترجمه خودم جستجو کردم و ترجمه خیلی بهتری از این شعر را در متمم دیدم و خواندم و با ترجمه خودم مقایسه کردم کلی چیز یاد گرفتم.