تا آخرین نفس با آخرین نفهم

یه زمانی سیاستم در برابر احمق ها این شعار بود و کوتاه نمی آمدم

الان که کمی بیشتر تجربه کرده ام

کمی بیشتر کارم گیر دیگران است

کمی بیشتر از مردم چیزی را گرفته ام که نمی خواستم

متوجه شده ام که تعامل باید کرد

همان آدمی که هزار اخلاق و رفتار نامناسب دارد که من قبولش ندارم را باید بتوانم بفهمم و با او تعامل کنم

باید بفهمم که او نفهم نیست او متفاوت است

او تجربیات دیگری دارد

او خانواده متفاوت و محل زندگی متفاوتی داشته است

او حرف های متفاوتی می زند و به چیزهای متفاوتی می خندد و انگیزه های متفاوتی دارد

اگر درک ایجاد نمی شد مقصر من بودم

حتی اگر کسی به حق یا اشتباه خودش را بالاتر می داند

باید یادش باشد که اب همیشه سر پایینی می رود

باید از قلعه ای که در خیال خود ساخته ایم پایین بیاییم

باید با مردم بجوشیم و نترسیم که در این جوشیدن طرد شویم یا شکست بخوریم

میانبری وجود ندارد و راه همین است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *