حقیقت

حقیقت اگر ابزار بود

* باید شمشیر میشد که نوک تیز آن حباب خوش خیالی ما را بترکاند

*باید کلنگ میشد که بتواند دیوار امیدهای واهی ما را خراب کند

*باید سطل آبی میشد که ما را از خواب بپراند

حقیقت سخت است و دردناک و اولین راه شناختن حقیقت از دروغ درد آن است.

و این درد ارزشمند ، بهتر ازخوش خیالی و امید و خواب آلودگی حاصل از نادانی است

حقیقت همان شربت تلخ زمان کودکی مان است

دوستش نداشتیم

و آن را با چاشنی چیزهایی که دوست داشتیم به ما می خوراندند

هنوز هم تلخ ها را دوست نداریم

اما یاد گرفته ایم قهوه و چیزهای تلخ تر را بخوریم و لذت ببریم

حقیقت همین شکلی است

ناخوش آیند با نتیجه مطلوب.

One thought on “حقیقت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *